متن آهنگ بماند ابی صادقی
Lyrics Music Ebi Sadeghi Bemanad
ترانه و شعر آهنگ بماند ابی صادقی
عشق من دیوانگی درمان ندارد
رنج این بی طاقتی پایان ندارد
ساده میگویم گرفتار تو هرگز
با دل خونین سر و سامان ندارد
عشق از اول میکُشد تا جان نباشد
جان در این ارواح سرگردان نباشد
شیوه ی غارتگری را دوست دارد
تا که یک کالا در این دکان نباشد
بماند که با این قلب سرگردان چه کردی
که با این سینه ی سوزان چه کردی
که تو ویرانگری با جان چه کردی
بماند که در این سینه ی ویران چه دارم
که با تو زیر و رو شد روزگارم
که رفتی و تو را من دوست دارم
تکست آهنگ بماند ابی صادقی
جان اگر عاشق شود دست از تو بردارد چرا
دل به دریا می زند شاید بدست آرد تو را
ترسد ار دست خدا یک لحظه بسپارد تورا
موج بی تابی که عمری دل به ساحل بسته است
نشکند بیهوده پیمانی که مشکل بسته است
دل نمی بندد به چیزی تا به تو دل بسته است
بماند که با این قلب سرگردان چه کردی
که با این سینه ی سوزان چه کردی
که تو ویرانگری با جان چه کردی
بماند که در این سینه ی ویران چه دارم
که با تو زیر و رو شد روزگارم
که رفتی و تو را من دوست دارم
**
نظر خود را بنویسید